جدول جو
جدول جو

معنی ابوالحسین بصری - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالحسین بصری(اَ بُلْ حُ سَ نِ بَ)
محمد بن علی بصری. از بزرگان علمای کلام و معاریف معتزله. او در بغداد اقامت داشت و بدانجا درگذشت. او راست کتابی در اصول به نام المعتمد که مأخذ محصول فخر رازی است و امام از این کتاب اقتباس کرده است. دیگر تصفح الادلّه. شرح الاصول الخمسه. غررالادلّه. کتاب فی الامامه. وفات او به سال 436 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
محمد بن علی طیب، ابوالحسن بصری (436 هجری قمری / 1044م.). یکی از ائمۀ معتزله بود. در بصره متولد شد ودر بغداد سکونت گزید و هم در آنجا درگذشت. او راست:المعتمد. تصفح الادله. غررالادله. شرح الاصول الخمسه، که تمام در اصول فقه است. و کتابی نیز در امامت دارد. (از اعلام زرکلی ج 3). و رجوع به ریحانه الادب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حُسَ نِ طَ زَ)
از مردم طزر. او در مائۀ چهارم هجری به زمان دیالمه در فارس میزیست و از مشاهیر اهل طریقت است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 95 شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
محمد مکنی به ابوالحسین بن احمد بن محمد بن عبدالله بن حسن بن حسین علی بن حسین علی بن ابیطالب. علوی مردی ادیب، حافظ قرآن، راویۀ اشعار و از قدماء خاندان بنی زباره است، یعنی پدر دومش محمد بن عبدالله ملقب به ’زباره’ و خود برادر ابوعلی زباری میباشد. او شیخ طالبیین در نیشابور و خراسان در قرن 3 و4 و فرزندش سید ابی محمد زباری معروف است. علاوه بر ادب و شعر در تواریخ و وقائع ایام اطلاعاتی وسیع داشت و دارای خطی دلکش و زبانی فصیح بود. گروه بیشماری ازامراء و سرداران لشکر و همچنین از دیگر طبقات مردم در نیشابور بدو گرویدند. در این هنگام حکومت در دست ابوالحسن نصر بن احمد بود و ابوالحسین زباری را در بند کرده ببخارا احضار و درآنجا زندانی کردند. امیر سعید پس از چندی وی را ببخشود و به نیشابور برگردانید و فرمود تا وظیفۀ مقرره اش را ماهانه بپردازند و این خود نخستین بار بود که به یکی از علویان در خراسان (از طرف حکومت) مرتبی پرداخت میشد. ابوالحسین زباری از ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بوشنجی و ابراهیم بن ابیطالب و ابراهیم بن اسحاق بن خزیمه و اقران او حدیث شنید و بوسیلۀ علی بن قتیبه از فضل بن شاذان کتابهً نقل حدیث کرد. فرزندش ابومنصور از وی روایت دارد ابوالحسین در 339 هجری قمری درگذشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن سراج بن عبدالله مصری. مکنی به ابوالحسن. محدث و حافظ و عارف به ایام (جنگها) بود و در مصر و شام و عراق دانش آموخت و در بغداد سکونت گزید و شروع به تصنیف کرد. وی در ربیع الاول سال 308 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین از سیر النبلاء ذهبی ج 9 ص 211 و تاریخ دمشق ابن عساکر ج 12 ص 51 و میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 226 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 289 و لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 230)
لغت نامه دهخدا